قبلا داداش سومی مغازه داشت مغازه ی شال و روسری
یه مدتم قرار بود من فروشندش باشم که چون مامان مریض شد و ماه ها در بیمارستان به سر میبردیم کلا کان لم یکن تلقی و ملغی گردید!
البته یه مدت کوتاهی رفتم و خاطرات بامزه بیمزه جالب مسخره باحالم زیاد دارم
من از تعریف کردنشون خوشم میاد اگه شما هم خوشتون میاد برید ادامه ی مطلب
درباره این سایت